افتادن در گِل و لای ننگ نیست،

ننگ در این است که آنجا بمانی.

« مثل آلمانی »

برای رسیدن به جایی که نرسیده‌ایم،

باید از راهی برویم که تا بحال نرفته‎ایم.

« گاندی »

کسی را که دوست داری رهایش کن

که اگر برگشت از آن توست

و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده است.

« شکسپیر »

اشکال نداره اگه ناراحت باشی.

اشکال نداره اگه عصبانی باشی.

اشکال نداره اگه حس کنی گیر کردی.

اشکال نداره اگه احساس کنی گیج شدی.

اشکال نداره اگه احساس تنهایی کنی.

اشکال نداره اگه احساس کنی آسیب دیدی.

اشکال نداره اگه گریه کنی.

اشکال نداره اگه حالت خوب نباشه.

فراتر از همه‌چی، با خودت مهربون باش و نذار احساسات منفی تو رو با خودت درگیر کنه.

« زندگی »

پستی‌ها و بلندی‌ها هستن که زندگیو هیجان‌انگیز می‌کنن،

به یه تِرَن بدون فرازو نشیب‌ها و پیچ و تاب‌ها در مسیرش فقط میگن قطار،

یه شکل از انتقال که تو رو از نقطه الف به نقطه ب می‌بره،

از تولد تا مرگ، از این فراز و نشیب‌ها لذت ببر...

« پس، زندگی کن »

دو کس مردند و حسرت بردند،

یکی آنکه داشت و نخورد،

و دیگری آنکه دانست و نکرد.

« سعدی »

تو را برای این نیافریده‌اند که هر روز بخوری و بهتر بپوشی،

برای آن آفریده‌اند که هر روز بهتر بیاندیشی.

« سعید نفیسی »

بذا یه چیزی بهت بگم:

اگه یه فرد انزوا‌طلب رو دیدی،

مهم نیست که چی بهت میگه،

حرفاش بخاطر این نیست که اون از تنهایی لذت میبرن،

بخاطر اینه که اونا قبلا تلاش کردن تا با این دنیا ترکیب شن،

اما مردم به نا امید کردنشون ادامه میدن.

ممکنه فکر کنی که اون ماشین، پول و یا هدایای تو رو میخواد.

اما یه خانم مناسب، زمان تو رو میخواد، تلاشتو میخواد، صداقت، وفاداری و لبخندتو میخواد،

و اینکه تو اونو در اولویت قرار بدی...

در مشورت‌های خود، اشخاص ترسو را راه مده،

زیرا تو را از اقدام به کارها می‌ترسانند و کارهای کوچک را بزرگ جلوه می‌دهند.

« امام صادق (ع) »

چیزهایی که من مایل به دانستن آنها می‌باشم در کتاب هست،

و بهترین رفیق من آن کس است که کتابی به من بدهد که نخوانده باشم.

« آبراهام لینکولن »

تو نمیتونی طوفانو آروم کنی،

پس الکی تلاش نکن،

کازی که میتونی بکنی اینه که خودتو آروم کنی.

طوفان میگذره.

بعضی وقتا باید فقط قهرمان خودت باشی و قلب کوچیک خودتو نجات بدی.

چون

یه وقتایی کسایی رو که نمیتونی زندگی بدون اونا رو تصور کنی، درواقع میتونن بدون تو زندگی کنن.

از مخالفان نهراسید،

بدانید که بادبادک،

با باد مخالف و نه با باد موافق بالا می‌رود.

« چرچیل »

خوشبخت کسی است که

به یکی از این دو چیز دسترسی دارد،

کتاب‌های خوب،

یا

دوستانی که اهل کتاب باشند.

« ویکتور هوگو »

شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید، صبح که دختر از خواب بیدار شد ...

بقیه در ادامه مطلب

یکی از دلیرانه‌ترین تصمیمایی که می‌تونی بگیری

اینه که بالاخره بیخیال چیزایی بشی که

به روح و قلبت آسیب می رسونه.

تنهایم! مثل آن مسجد بین راهی
هرکس هم که می آید مسافر است،
میشکند، هم نمازش را
هم دلم را... و می رود...

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم… می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست…

ادامه در ادامه مطلب ...

هیچ رابطه‌ای سراسر خوب و درخشان نیست،

اما

دو نفر می‌تونن زیر یه چتر باهم از طوفان نجات پیدا کنن.

کسی که پند و نصیحت ارزان را نپذیرد،

طولی نمی‌کشد که پشیمانی را به قیمت گران خریداری خواهد کرد.

« مثل فرانسوی »

شاد کردن دیگران نه خرجی دارد و نه زحمتی،

یک لبخند کافیست.

« تاگور »

A cowboy rode into town and stopped at a saloon for a drink. Unfortunately, the locals always had a habit of picking on strangers. When he finished his drink, he found his horse had been stolen.
He went back into the bar, handily flipped his gun into the air, caught it above his head without even looking and fired a shot into the ceiling.  "Which one of you sidewinders stole my horse?!?!? " he yelled with surprising forcefulness. No one answered.  "Alright, I’m gonna have another beer, and if my horse ain’t back outside by the time I finish, I’m gonna do what I dun in Texas! And I don’t like to have to do what I dun in Texas! “. Some of the locals shifted restlessly. The man, true to his word, had another beer, walked outside, and his horse had been returned to the post. He saddled up and started to ride out of town. The bartender wandered out of the bar and asked, “Say partner, before you go... what happened in Texas?” The cowboy turned back and said, “I had to walk home.”

گاوچرانی وارد شهر شد و برای نوشیدن چیزی، کنار یک مهمان‌خانه ایستاد. بدبختانه، کسانی که در آن شهر زندگی می‌کردند عادت بدی داشتند که سر به سر غریبه‌ها می‌گذاشتند. وقتی او (گاوچران) نوشیدنی‌اش را تمام کرد، متوجه شد که اسبش دزدیده شده است.
او به کافه برگشت، و ماهرانه اسلحه‌اش را در آورد و سمت بالا گرفت و بالای سرش گرفت بدون هیچ نگاهی به سقف یه گلوله شلیک کرد. او با تعجب و خیلی مقتدرانه فریاد زد: «کدام یک از شما آدم‌های بد اسب منو دزدیده؟!؟!»  کسی پاسخی نداد. «بسیار خوب، من یک آب جو دیگه میخورم، و تا وقتی آن را تمام می‌کنم اسبم برنگردد، کاری را که در تگزاس انجام دادم انجام می‌دهم! و دوست ندارم آن کاری رو که در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم!» بعضی از افراد خودشون جمع و جور کردن. آن مرد، بر طبق حرفش، آب جو دیگری نوشید، بیرون رفت، و اسبش به سرجایش برگشته بود. اسبش رو زین کرد و به سمت خارج از شهر رفت. کافه چی به آرامی از کافه بیرون آمد و پرسید: هی رفیق قبل از اینکه بری بگو، در تگزاس چه اتفاقی افتاد؟ گاوچران برگشت و گفت: مجبور شدم برم خونه.

وقتی میگی " دوستت دارم "

تو داری با قلب یکی دیگه پیمان می‌بندی.

باید با اعمالت اونو اثبات کنی و براش ارزش قائل باشی.

عشق فقط یه احساس نیست.

عشق یه فعله « یه عمله ».

اگر می‌خواهید قوی باشید،

نفاط ضعف خود را بدانید.

« مثل چینی »

هیچ بنایی در اسلام نزد خدا محبوب تر از ازدواج نیست.

« پیامبر اکرم (ص) »

.

تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب انتخاب کن.

« مثل چینی »

.

عشق، سپیده‌دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق.

« بالزاک »

شاید درحال حاضر، یه رابطه دارای پایان خوشی نباشه.

شاید فقط خودتیو خودت،

با کنار هم گذاشتن قسمتهای مختلف و شروعی دوباره،

خلاص کردن خودت برای یه چیز بهتر در آینده.

شاید پایان خوش فقط، رو به جلو رفتن باشه « کنایه از امید داشتن ».

معمولا از سوال‌های فرد، بهتر از جوابهایش

می‌توانیم درباره‌اش قضاوت کنیم.

« ولتر »

بالاترین زرنگی‌ها پنهان کردن زرنگی است.

« مثل انگلیسی »

تشویق بعد از انتقاد،

مانند درخشیدن آفتاب بعد از باران است.

                                         « گوته »